این مطلب هم از رو ایمیلم براتون نوشتم....

Zelzeleh8Rishter

own

وقتی که قلب‌هایمان‌ كوچك‌تر از غصه‌هایمان‌ میشود،
 وقتی نمیتوانیم‌ اشک هایمان ‌را پشت‌ پلك‌هایمان‌ مخفی كنیم‌
و بغض هایمان ‌پشت‌ سر هم‌ میشكند ... 
  وقتی احساس‌ میكنیم بدبختیها بیشتر از سهم‌مان‌ است و رنج‌ها بیشتر از صبرمان ....
آن وقت‌ است‌ كه‌ مطمئنیم‌ به‌ تو احتیاج‌ داریم و مطمئنیم‌ كه‌ تو فقط‌ تویی كه‌ كمكمان‌ میكنی ...
 آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ تو را صدا میكنیم و تو را میخوانیم ...
وقتی امیدها ته‌ میكشد و انتظارها به‌ سر نمیرسد ...
وقتی طاقتمان تمام‌ میشود و تحمل مان‌ هیچ ... 
 آن وقت‌ است‌ كه‌ تو را آه‌ میكشیم تو را گریه ‌میكنیم ...
 و تو را نفس میكشیم ... وقتی تو جواب ‌میدهی، دانه ‌دانه‌ اشکهایمان ‌را پاك‌ میكنی ...
 و یكی یكی غصه‌ها را از دلمان ‌برمیداری ... 
  گره تك‌تك‌ بغض‌هایمان‌ را باز میكنی و دل شكسته‌مان‌ را بند میزنی ...
سنگینی ها را برمیداری و جایش‌ سبکی میگذاری و راحتی ...
بیشتر از تلاشمان‌ خوشبختی میدهی و بیشتر از حجم لب‌هایمان، لبخند ... 
 خواب‌هایمان‌ را تعبیر میكنی، و دعاهایمان‌ را مستجاب ... 
   آرزوهایمان‌ را برآورده می کنی ؛ قهرها را آشتی میدهی و سخت‌ها را آسان تلخ‌ها را شیرین میكنی و دردها را درمان  ناامیدی ها، همه امید میشوند و سیاهی‌ها سفید سفید ...


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در دو شنبه 1 اسفند 1390برچسب:,ساعت12:56توسط Zelzeleh8Rishter | |